Page 21 - Nuevo
P. 21
"That is the Direct Path that you journeyed on an elephant since the elephant means the humility that one must have; that the higher one gets, the humbler one has to be."
«و در مورد ببر، این تجربه نشان دهنده یه خیانتی است. شخصی که سعی می کند به شما خیانت کند. اما این خطربرطرف شده برای اینکه شما ببر را شکست داده ای.(«نامه A ۸۰۷» «نوزدهم اگوست، ۱۹۹۳» که مستر عزیز ربولو Rabolú به من نوشت.)
"Now, regarding the tiger, in that case, in that experience, it means betrayal by someone who is trying to betray you. This danger is already over because you defeated the tiger." (Letter "807A" of "August 19, 1993" that our Venerable and Beloved Master Rabolú wrote to us.)
مستر عزیز ما، استاد ربولو Rabolú در نامه یه کوتاهی جواب دادند وانتخاب مسیر مستقیم را در حالیکه «سوار بر فیل» شده بودم را تایید کردند. من در تاریخ ۲ اگوست ۱۹۹۳ به ایشان
نامه ای نوشتم در حالیکه در حال انجام ماموریت با همسرعزیزم و پسرم در شهر اروگایانا، ریو گرنده دو سو، در برزیل بودم و با احترام از ایشون در مورد تجربه ای از دنیای درون که در اوایل صبح ۱۳ مارچ ۱۹۹۳ در همین شهر داشتم راهنمایی خواستم...
Our Venerable and Beloved Master Rabolú's previous answer, in whose Little Letter He confirms to me the choice of the Direct Path that I journeyed riding "on an elephant", is the answer to the little letter that I wrote to the Master dated August 2, 1993, while carrying out Mission with my beloved wife and our son in the in the City of Uruguaiana, Rio Grande do Sul, Brazil, in which I respectfully solicited His Guidance in relation to a fact that I lived in the Inner Worlds in the early morning of March 13, 1993, in this same city...
تجربه ای که در روز ۱۳ مارچ، ۱۹۹۳ ( در شهر اوروگوآیانا، ریو گرنده دو سو، برزیل) در ابعاد با تر ، داشتم را مختصرا برای مستر نوشتم و ایشان به من جواب داد. که به طور مفصل در زیر آمده:
The Experience that I Lived on "March 13, 1993" (being on Mission in the City of Uruguaiana, Rio Grande do Sul, Brazil) in the Higher Dimensions, and on which the Master answers me, although I wrote it briefly to him, is now related in detail below:
من خودم را در یک کشتی، در حال سفر کردن دیدم. کاپیتان در حال هدایت کشتی برعلیه کشتی دیگری پراز دشمن، بود. آنها کشتی های بادبانی زمان باستان بودند. داخل کشتی ما یک
بازوی برنزی با یک مشت بسته، سکان کشتی بود که بر علیه دشمنان هدایت میکرد. کاپیتان دستور داد تا کشتی ما در برابر کشتی دشمنان که شبیه «دزدان دریایی» بود قرار بگیرد و سپس دماغه کشتی به کشتی دشمن برخورد کرد، و آنرا خراب کرد...
I saw myself traveling on a ship. The Captain was heading it against another ship full of enemies. They were ancient time oared sailing ships. Inside our ship was a bronze arm with a clenched fist, which was the ship's helm, heading against the enemies.
Our Captain ordered to head our Ship against the enemies' ship, who looked like "pirates", and its prow smashed into the enemy ship, wrecking it...
سپس من خودم را در یک سرزمین خشک دیدم. در حالیکه سوار بریک فیل بودم. در مقابل من
۳ راه وجود داشت.